از ان وقتی که ماه نگهبان شب شد و خورشید نگهبان روز اونا دیگهع همدیگر را ندیدند احساس مسیولیت گاهی عشق رو می کشه.

من دست مناجات را بر روی اخرین درخشش چشمانت بلند میکنم تا شاید اخرین شهاب ارزویت در قلب من بنشیند

قبله حاجات من کعبه چشمان تو بود مرهم زخم تنم گرمی دستان تو بود

دل کسی را شکستن هنر نیست اگه با تیکه های شکسته دل یک نفر پازل بسازی هنره.

بگذار نیکو کاری و دوست داشتن بخشی از زندگی شما را از ان خود کند

شاید زندگی اون جشنی نباشه که ارزوشو داشتی اما حالبا که دعوت شدی تا می تونی زیبا برقص

برون نمی رود از خاطرم خیال وصالت گرچه نیست وصالی ولی خوشم به خیالت

اگه از هر چیزی بهترینش را نداری از چیزی که داری بهترین استفاده رو بکن

عشق به هر قیمتی تمام شود می ارزد حتی اگه به معنای ترک کردن یا تنهایی یا رنج باشد.

شاعر شعر حقایق نیستی مثل من مجنون عاشق نیستی من همیشه دوستت دارم ولی این تویی که مثل سابق نیستی