تعداد بازدید 1522

fakhteh

اعترافاتتون رو اینجا بنویسین
فققققققققققققط اونایی که ماله خودتونه

fakhteh

اعتراف میکنم وقتی بچه بودم با دختر خاله بیشورم میرفتیم از کوچه تو سطل و مشما برگهای خشک شده رو جمع میکردیم میرفتیم بالا پشت بوم هر کی رد میشد میریختیم سرش . بارون برگ :))))) هر هر میخندیدیم و قایم میشدیم .
بعضی وقتا هم آب میریختیم سر ملت :))))

fakhteh

اعتراف میکنم بچه که بودم سوسکها رو تو دستم میکشتم ( البته سوسکهای سیاه رو که شبیه کفشدوزک میمونن ) اونم بخاطر اینکه دوستای دوران کودکیم پسر بودن و اینکه از مورچه در حد لالیگا میترسیدم فقط هم اون کوچولوها . هنوزم میبینم زهر ترک میشم نمیدونم چرا :))))

elham

اعتراف میکنم وقتی لجباز میشوم حرص طرف مقابلم را در میارم اون عصبانی میشه و من کلی بهش میخندم

elham

اعتراف میکنم وقتی که بچه بودم هیچ وقت لباسهایی رو که برام کوچک میشد و به کسی نمی دادم

elham

اعتراف میکنم وقتی که مدرسه میرفتم معلمم را خیلی اذیت میکردم اخه از مدرسه می ترسیدم

sali

اعتراف میکنم که وقتی که یکی عصبانیم می کنه انقدر خون سردم و ریلکس که یارو منفجر میشه¡¡¡¡¡

lida

اعتراف میکنم ظاهر خیلی آرومم خیلی ها رو دچار اشتباه میکنه!مثلا توی مدرسه همیشه مبصر بودم و همه آتیشارو خودم میسوزوندم.ولی به اسم یکی دیگه ثبت میشد و تنبیهش میکردن!آخیییییییییییییی!شرمنده م!

elham

اعتراف می کنم خیلی وقتها با خونسردیم دشمنم رو حسابی عصبانی میکنم و فقط بهش میگم بابا به ما نمی خوری اخه

elham

اعتراف میکنم وقتی کسی عصبانیم می کنه خیلی ریلکس فقط نگاش می کنم و هیچی نمیگم. اون بیشتر حرصش در میاد

lida

نقل قول از elham
اعتراف میکنم وقتی کسی عصبانیم می کنه خیلی ریلکس فقط نگاش می کنم و هیچی نمیگم. اون بیشتر حرصش در میاد

درست مثل من!

تعداد بازدید 1522 اعترافات ذهن یک گلزاری
نویسنده	پیام