یکی بود یکی نبـود مال قدیمهاست .الان همه باشن تو نباشی هیچکس نیست.... 

برای زمستون رنگ هارو جمع می کنم
با رنگ ها روی کاغذ ها نقاشی میکشم
اگر روزی دنیا خاکستری شد
رنگ ها مو به دنیا هدیه میکنم

برای نابیناها نور جمع می کنم
چرا که زیبایی های دنیا رو نمیبینن
اون هایی یه راه راست رو میرن
بدون این که به پشت سر خود نگاه کنند
واون هایی که همیشه در ساه ایستادن

برای ناشنواها ترانه جمع می کنم
اون هایی که فقط صدای خودشان را میشنوند
اون هایی که حرف میزنند ولی فکر نمیکنند
و چیز هایی رو که هدیه میگیرند
حرف های او همه چیز را خراب میکند

برای رنج دیده ها امید و شجاعت هدبخ میکنم
اون هایی که سکوت میکنند
وکاری را انجام میدهند که دیگران میگویند
اون هایی که همیشه ترس دارند
چیزی که هیچوقت مال خودشون نیست...

عشق با در حسرت دیدار تو بودن زیباست.

دریا هرچه دور شود ساحل باز هم کنار دریا می ماند ساحلتم دریای من.

من میروم ز کویت عاشقترین کجایی می اید عط رو بویت ای بهترین کجایی

هر لحظه جدا از تو برام ماهی و سالی با هر نفسم داد می زنم جای تو خالی.

بر تن نکند اتش دوزخ اثری چون به اتشکده مهر شما سوخته ایم.

ان دم که با تو باشم یک سال هست روزی واندم که بی تو باشم یک لحظه هست سالی.

می خواهم فاصله هارا بشکنم تا به تو برسم ولی افسوس فاصله ها درست بر عکس دلها شکستنی نیستند.

ای رفیق مهربان هر شب دعایت میکنم اگر ندارم ثروتی جانم فدایت میکنم.