صفحه اصلی / پرنسس / اتاق تنهایی لیدا

lady

sali

تمام اب های روی زمین رو می تو نی فرض کنی!
اقیانوس
دریا
دریاچه
رودخونه
چشمه
یا
بارون
فکر کن اگه همشو بخوای با قطره چکان قطره قطره کنی چقد میشه!!!؟؟؟ به همون اندازه دوست دارم♥♥

sali

چه ظریفانه است
خلقت ادمی.....
به تلنگری میشکند....
به لحنی می سوزد.....
برای دلی میمیرد......
به نگاهی جان می دهد.....
و
.......................................................به یادی می تپد

sali

میدونی فرق تو با راه چیه!!!!؟؟؟؟؟
.
.
.
.
راه رو باید بری تا به اخرش برسی ولی تو خودت اخرشی-______^

lida

اين روزها اگر خون هم گريه كني
عمق همدردي ديگران همين يك كلمه است:
"آخي..."

lida

دنیا کوچکتر از آن است که گمشده ای را در آن یافته باشی
هیچکس اینجا گم نمیشود
آدمها به همان خونسردی که آمده اند
چمدانشان را می بندند و ناپدید می شوند
یکی در مه ... یکی در غبار ... یکی در باران.... یکی در باد و بیرحم ترینشان در برف.... آنچه بر جا می ماند رد پایی است و خاطرهایی که هر از گاه پس می زند مثل نسیم، پرده های اتاقت را . . .

lida

روزی میرسد که یک ملافه ی سفید پایان میدهد به من . . .

به شیطنت هام؛به دلتنگی هام؛به خنده های بلندم و به بغض هایم...

روزی که بادیدن عکسم بغض میکنی و میگی "دیووونه دلم واسه

مسخره بازیات تنگ شده بلند شوــــــــــــــــــــــــ"

lida

حــرف تـــــازه ای نــــــدارم … فقط خـــزان در راه اســــت … کــــلاه بگـــذار ســــر خـاطــــراتی کـــه یـــخ زده اند ، شاید یـــادت بیـــــافتد جیب هــــایت را وقتی دست هــــایم مهمـــــانشان بـــــودند …

saye

دستهایم را محکم تر بگیر
من هنوز هم نمیخواهم تو را.....
به دست خاطرات بسپارم.....

lida

تــو شدی خـــاطره ســـاز

من شدم خــــاطره باز